عوامل موثر انگیزش در کارکنان

عوامل موثر بر انگیزش کارکنان در سازمان


مقدمه

منابع انسانی یا به عبارت بهتر سرمایه‌های انسانی از مهم‌ترین عوامل تولید در یک سازمان به شمار می‌رود.
نظرسنجی از مدیران ارشد شرکت‌های بزرگ و موفقی که مجله معروف فورچون آنها را فهرست می‌کند، نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین دلیل شکست یا ناکامی مدیران از دیدگاه این مقامات، نداشتن مهارت‌های لازم در زمینه روابط انسانی است.
تحقیقاتی نیز از نوع پیمایشی انجام شده است که نتایج آن نشان می‌دهد مهارت یا مساله روابط انسانی بالاترین اهمیت را در سازمان‌ها دارد.
مدیران با بهره‌گیری از این مهارت و با استفاده از دانش و سایر منابع سازمانی قادر به انگیزش کارکنان در جهت نیل به اهداف سازمانی خواهند بود. بنابراین پرسش مطرح شده آن است که عوامل موثر بر انگیزش کارکنان کدام است؟
در علوم اجتماعی برخلاف علوم تجربی نمی‌توان تاثیر یک متغیر را با ثابت نگه داشتن سایر متغیرها بر پدیده‌ای بررسی کرد. بنابراین برای بررسی عوامل موثر بر انگیزه کارکنان نیز نمی‌‌توان به یک یا چند عامل اشاره کرد و لازم است تا در یک بررسی کلی از تمامی جهات مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد

تعریف

انگیزش در لغت به معنای انگیختن، تحریک و ترغیب کردن و انگیزه به معنای آنچه که کسی را به کاری برانگیزد، هست پس انگیزش را می‌توان نیرویی پیش‌برنده به شمار آورد.
برای ایجاد انگیزش، لازم است که نیازها شناسایی و در جهت ارضای آنها تلاش شود.
در یک سازمان توجه به دید مشترک و انگیزش در فعالیت‌های درون سازمانی اهمیت بسیار دارد.
چالش اصلی یک سازمان ایجاد تعادل میان اهداف کلی و مشخص آن سازمان و ارزش‌های شخصی کارکنان است؛ بنابراین انگیزش محصول مشارکت و نتیجه رابطه متقابل (تعامل) فرد با موقعیتی است که در آن قرار می‌گیرد.

عوامل موثر بر ایجاد انگیزه

در یک بررسی کلی می‌توان گفت: انگیزه زمانی به وجود می‌آید که در کارکنان احساس امنیت و ثبات شغلی، مشارکت و نقش موثر در سازمان و همچنین شادابی و نشاط وجود داشته باشد. هر یک از این موارد نیز نتیجه عوامل فرد دیگری است که به آنها اشاره می‌شود:
در یک سازمان موفق اولین و مهم‌ترین رکن موفقیت را انتخاب صحیح و به جای کارکنان می‌دانند. امروزه نیروی کار توقعات بیشتری دارد و برای کار و زندگی مطلوب کاری اهمیت خاصی قایل است. در نتیجه متخصصان امور نیروی انسانی باید مشاغل را طوری طراحی کنند که کار در محیط سازمان برای کارکنان مطلوب و رضایت‌بخش باشد.
شغل مناسب براساس دانش، مهارت، تجربه، علاقه و خصوصیات و توان فردی در انجام یک وظیفه معین تبیین می‌گردد و لازم است تفکیک شغلی برپایه توانایی‌های فردی باشد و تقسیم تخصصی کار صورت گیرد.
حین به‌کارگیری مشاغل و مهارت‌های گوناگون نباید از جریان صحیح اطلاعات نیز غافل ماند؛ چرا که به تبادل اطلاعات مفید سازمانی کمک می‌کند. به هنگام سازماندهی مجدد به عنوان حامل انگیزشی مهم در همسو نمودن کارکنان با اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت سازمانی یاری می‌رسانند.
عامل بعدی در ایجاد انگیزه، محرک‌های مادی است. یکی از چالش‌های مهم شرکت‌ها تحول روش‌های پاداش است که مردم را بر می‌انگیزد. هرچه فردی کمتر پول به دست آورد، اهمیت مقدار حقوقش بیشتر می‌شود. هرچه افراد پول بیشتر به دست آورند و بیشتر برای کاری که انجام می‌دهند دلسوزی کنند، اهمیت نسبی پول برایشان کمتر می‌شود و پول جایش را به قوه تشخیص برای نیل به هدف و آزادی عمل می‌دهد. به همان اندازه که رقابت بین افراد با صلاحیت شدیدتر می‌شود. مشوق‌های مادی به تنهایی نمی‌توانند افراد درستکار را جذب کنند.
برای کسانی که نگرانی مادی ندارند، حس رفاه مهم‌تر از پول است و عواملی که بر رفاه تاثیر می‌گذارند، عبارتند از: ارتباطات انسانی، اعتماد متقابل، حس ارج‌نهاده شدن و احساس وجود عدالت. به علاوه، فرصت یادگیری مطالب جدید و درک استعداد شخصی به ایجاد حس مثبت در افراد کمک می‌کند. مشوق‌های مثبتی هم که نیازهای معنوی و عاطفی افراد را ارضا نمایند، موثرتر از انگیزانند‌ه‌های منفی به شکل تهدیدها یا مجازات‌ها هستند.
سلامتی و نشاط از دیگر عوامل موثر بر ایجاد انگیزه هستند. هنگامی که شخص احساس تندرستی و شادابی کند به آسانی خسته نمی‌شود، کمتر بیمار می‌گردد، فعالیت و کار برای وی شوق‌انگیز و فرح‌بخش می‌شود و با انگیزه و شور وشوق مثبت به کار روی می‌آورد. طبق بررسی‌های به عمل آمده، هزینه تامین تندرستی و شادابی کارکنان به جهت افزایش توان کاری و در نهایت سود شرکت، از هزینه درمان بیماری‌ها و عدم سود ناشی ازسستی و رخوت کارکنان بیشتر نخواهد بود.
یکی دیگر از مسائل مهم در ترغیب و تشویق کارکنان به ارائه کار بهتر و ایجاد انگیزه در آنان، شیوه‌های ترفیع شغلی و سازمانی است که اغلب بر پایه ارشدیت است. مطالعات نشان می‌دهد ترفیعاتی که بر مبنای ملاحظاتی غیر از توانایی و لیاقت است، اغلب به نتایجی نادرست می‌انجامد. برای کسانی که به‌ویژه در رده مدیریت هستند، مهم است که از توانایی‌های واقعی خود‌آگاه باشند و کارهایی را بپذیرند که با آن توانایی‌ها سازگار باشند. این رازی است که اشتغال را دلپذیر و خشنود‌کننده می‌سازد و کارایی فرد را در سازمان افزایش می‌‌دهد. به عنوان یک کارمند شرکت نیز کامیابی در وظایف شغلی از راه کوشش آگاهانه و با جدیت به دست می‌آید. مهم آن است که در هر مرحله شغلی توانمندی‌ها و شایستگی‌ها به درستی اندازه‌گیری شده و راه‌های پیشرفت آنها بررسی و دنبال شود. در این راه باید قابلیت‌ها از طریق ارزیابی و نتیجه‌گیری افزایش پیدا کند.
به این ترتیب ارزیابی مستمر از عملکرد کارکنان یک شرکت طی دوران‌ کاری ضروری به نظر می‌رسد. منظور از ارزیابی عملکرد، فرآیندی است که به وسیله آن کار کارکنان در فواصلی معین و به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرد. شناخت کارکنان قوی و اعطای پاداش به آنها و از این طریق ایجاد انگیزه برای بهبود عملکرد آنان و سایر کارکنان از جمله علل اصلی ارزیابی عملکرد است. از اطلاعاتی که در نتیجه ارزیابی عملکرد کارکنان به دست می‌آید می‌توان در برنامه‌ریزی نیروی انسانی، کارمندیابی و انتخاب، آموزش و تربیت کارکنان، تعیین مسیر شغلی، حقوق و مزایا و شناخت استعدادهای بالقوه کارکنان استفاده نمود.
آخرین محرک انگیزه در کارکنان سازمان که مورد بررسی قرار خواهد گرفت فرآیند آموزش است. هدف از آموزش آن است که با افزودن به دانش شغلی فرد یا با آموزش مهارت‌ها و تخصص‌های به خصوص، رفتار و نگرش او در جهت مطلوب یعنی نیل به اهداف سازمانی تغییر کند، برای نیل به اهداف، هر سازمانی باید کادری از نیروهای لایق و کارآمد در اختیار داشته باشد. از این رو لازم است افرادی که به استخدام سازمان در می‌آیند، علاوه بر برخورداری از آموزش رسمی و همگانی، به آموزش تخصصی و حرفه‌ای نیز دست یابند تا دانش فنی و مهارت‌های لازم را برای انجام شایسته وظایف محوله به دست آورند.
آموزش خواست افراد تازه وارد نیست، بلکه برای کارکنان با سابقه و با تجربه نیز باید بنا به ضرورت، دوره‌هایی ترتیب داد. در واقع تمام کارکنان در طول عمر کاری خود باید به طور مداوم و مستمر آموزش ببینند تا در سمتی که انجام وظیفه می‌نمایند حداکثر کارایی و بهره‌وری را داشته باشند. یکی از اهداف اولیه در هر دوره آموزشی، ایجاد طرز فکر صحیح نسبت به کار و سازمان است و انتظار می‌رود پس از پایان دوره، بینش و نگرشی در کارکنان به وجود آمده باشد تا رفتار آنها را در جهت مطلوب و همکاری موثر با سازمان تغییر دهد و ذهن آنان طوری شکل گیرد که از اهداف سازمان پشتیبانی نمایند.

محرم






باز باران
با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را
دشت پر شور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران
با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان
با گهر های فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لب های ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان
واندر این صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دل شکسته
پای خسته
باز باران
باز هم اینجا عطش
آتش ، شراره
جسمها افتاده بی سر ، پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تخدیده دشت و سینه ها بر پاست طوفان
دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاق ها گردیده نیلی
باز باران ، قطره قطره
می چکد از چوب محمل...
خاک های چادر زینب به آرامی ، شود گِل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری
باز سنگ و باز باران
آری آری
تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
مشک ساقی
کاش می بارید باران
آه باران !
کی بباری بر تن عطشان یاران ؟
تر کنند از آن گلو را
آه باران ، آه باران 

داستان طنز دو دیوانه

داستان طنز دو دیوانه

فرهاد و هوشنگ دو بیمار یک اسایشگاه روانی بودند .یکروز همینطور که کنار استخر راه میرفتن فرهاد ناگهان خودشو انداخت توی قسمت عمیق استخر و رفت زیر اب

هوشنگ فوراً داخل استخر پرید و فرهاد رو از زیر اب اورد بیرون

وقتی دکتر آسایشگاه از کار هوشنگ اگاه شد ، تصمیم گرفت که اون رو از اسایشگاه مرخص کنه.

هوشنگ رو صدازد و گفت :من یه خبر خوب و یه خبر بد برات دارم .خبر خوب اینه که میتونی از اسایشگاه مرخص بشی چون با نجات جون یک نفر قابلیت عقلانیت رو ثابت کردی ومیتونی در مقابل بحرانها خوب واکنش نشون بدی

اما خبر بد

 

اینه که کسی رو که جونش رو نجات دادی بلافاصله بعداز بیرون اومدن از استخر خودش رو با کمربند حوله حمامش دار زد و مرد.

هوشنگ که به صحبت های دکتر گوش می کرد گفت : اون خودشو دار نزد من اویزونش کردم تا خشک بشه........... 

داستان ترسناک

داستان ترسناک


روزی مردی تعریف می کرد که یه شب موقع برگشتن از ده پدری به جای اینکه از جاده اصلی بیاد به یاد پدرش میافته که می گفت : جاده قدیمی با صفا تره واز وسط جنگل رد میشه !

و اینطوری تعریف میکنه:

من به یاد حرف بابام پیچیدم توی جاده خاکی 20  کیلومتر از جاده دور شده بودم که ماشینم خاموش کرد و هر کاری که کردم روشن نمی شد .وسط جنگل ،دم غروب، با نم بارون... اومدم بیرون از ماشین و کمی با موتور ور رفتم دیگه چشمام نمیدید وهم اینکه از ماشین سر در نمی اوردم راه افتادم تو دل جنگل ، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.

 

بارون حسابی تند شده بود با یه صدایی برگشتم دیدم یه ماشین خیلی اروم و بی صدا بغل دستم وایساد . منم بی معطلی پریدم توش .اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نگاه کنم هم نبودم ! وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم ، سرمو اوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست !! خیلی ترسیدم! داشتم به خودم میومدم که ماشین یکهو همونطور بی صدا راه افتاد . هنوز خودم رو جم و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومه! تمام تنم یخ کرده بود.

 

 

نمی تو نستم حتی جیغ بکشم ، ماشین هم همینطور به دره نزدیک میشد. تو لحظه های اخر خودمو به خدا اینقدرنزدیک می دیدم که بابابزرگ خدا بیامرزم اومد جلوی چشمم. تو اون لحظه های اخر یه دست از بیرون پنجره اومد تو و فرمون رو پیچوند رو به جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم و از دور یه نوری دیدم.

 

حتی یه ثانیه هم تردید نکردم در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون . اینقدر تند دویدم که نفس کم اورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نورش رو دیده بودم رفتم توی یه قهوه خونه و ولو شدم رو زمین . بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم . وقتی تموم شد تا چند ثانیه همه ساکت بودند !یهو در قهوه خونه باز شد دو نفر خیس اومدن تو یکیشون داد زد:



ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ماشین رو هل میدادیم سوار شده بود!!!؟



از فرصت ها استفاده کنید

روزی مردی با اسلحه وارد یک بانک شد وتقاضای پول کرد

وقتی پولهارا گرفت رو به یکی از مشتریان کرد و پرسید : آیا شما دیدید من از بانک دزدی کنم؟

مشتری گفت :بله من دیدم

سپس سارق اسلحه را رو به مشتری گرفت و شلیک کرد

او مجدداً رو به زوجی که نزدیک او بودند رو  کرد واز آنها پرسید آیا شما دیدید که من از بانک دزدی کنم؟

 مرد گفت: نه قربان من ندیدم " اما همسرم دید!"


طنز

داستان طنز راننده تاکسی

مسافر تاکسی آهسته روی شونه ی  راننده زد چون می خواست ازش یه سوال بپرسه ......راننده جیغ زد کنترل ماشین رو از دست داد ...نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس ....از جدول کنار خیابون رفت بالا ....نزدیک بود که چپ کنه .....اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد ....برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد .....سکوت سنگینی حکم فرما بود تا اینکه راننده رو به مسافر کرد و گفت : هی مرد دیگه هیچوقت اینکار رو تکرار نکن من رو تا سر حد مرگ ترسوندی . مسافر عذر خواهی کرد و گفت : من نمی دونستم  یه ضربه کوچیک تو رو اینقدر میترسونه راننده جوب داد: واقعاً تقصیر تو نیست ....امروز اولین روزیه که به عنوان راننده تاکسی دارم کار میکنم ....آخه من 25 سال راننده ماشین جنازه کش بودم...!


طنز

علت منطقی کمک نکردن به خیریه

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه. نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!

طنز


 

بازاریابی استراتژیک ملا نصرالدین

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند.
ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.
شرح حکایت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک
ملا نصرالدین با بهره‌گیری از استراتژی ترکیبی بازاریابی، قیمت کم‌تر و ترویج، کسب و کار «گدایی» خود را رونق می‌بخشد. او از یک طرف هزینه کمتری به مردم تحمیل می‌کند و از طرف دیگر مردم را تشویق می‌کند که به او پول بدهند .
«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.» 

شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)
ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است. او به خوبی می دانسته که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند. او می دانسته که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست ندارند و تحقیر می کنند. در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می آورده است.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آنها احتمالا به تو کمک خواهند کرد.

پیدایش پول

پول و بانك :

درجوامع نخستين, تحصيل انواع كالاهاي توليدشده جهت‌مصرف فقط ازراه تعويض‌كالا (پاياپاي) امكان داشت و اين مبادله بامشكلات بسياري‌همراه بود, ازجمله:

1-    تعيين ارزش كالا

2-     تعيين خريدار وفروشنده

3-    غير قابل تقسيم بودن برخي كالاها

4-    هزينه حمل و نقل كالاها

5-    فسادپذيري برخي كالاها

براي حل چنين مشكلاتي بشر در ابتدا اشياء و يا كالاهايي را به عنوان واسطه به جهت تعيين ارزش كالاها انتخاب كرد كه بستگي به نوع و فراواني آن شيء يا كالا در آن منطقه يا شهرداشت, (مثل صدف در سواحل دريا و گوسفند و گاو در نواحي كوهستاني و معتدل).

گرچه با انتخاب كالاي واسطه برخي از مشكلات اساسي فوق ظاهراً حل شده بود, اما گاهي كالاي واسطه نيز به دليل غير قابل بخش بودن, مانع انجام معاملات كوچك مي‌گرديد و يا به علت حجم زياد و ارزش كم, آن نقش اساسي را كه ذخيره كالاي واسطه تا زمان احتياج به معامله بايستي دارا باشد, غيرممكن مي‌ساخت و در بعضي مواقع نگهداري كالاي واسطه به سبب فسادپذيري امكان نداشت.

تنوع توليد و نياز بشر به توليدات مختلف در سير گسترش اقتصاد كشورها موجب پيدايش يك وسيله اقتصادي مورد قبول عامه به نام پــول گرديد.

اختراع پول مشكلات موجود درمبادلـه كالاها را برطرف ساخت. مفهوم واژه پول دقيق و محدود نيست, گرچه از پول در مكالمات روزمره به معني سكه و اسكناس رايج نام برده مي‌شود, اما پول فقط به سكه و اسكناس رايج محدود نمي‌گردد, زيرا اسكناس و سپرده‌هاي قابل برداشت با چك كار يكساني را انجام مي‌دهند, درحالي كه مفهوم پول به معني اسكناس خيلي محدود است اما در مقابل, مترادف با ثروت, بسيار گسترده است زيرا اموال منقول و غيرمنقول، سهام، اوراق‌قرضه و مشاركت و خلاصه همه انواع داراييها را شامل ميگردد.


پـول:

 اقتصاددانان, پول را بر اساس وظايفي كه به آن محول شده‌است, به شرح زير تعريف‌مي‌نمايند :

1-     عمل مبـادلـه را انجام مي‌دهد (كالاهاي عرضه شده در ازاي پرداخت پول دريافت مي‌گردند)

2-     واحد سنجش ارزشهاست (ارزش كالاها و خدمات با پول سنجيده مي‌شود)

3-     ذخيره مي‌شود (قدرت خريد در زمان آينده)

4-     وسيله پرداختهاي آتي است (معاملات در حال حاضر انجام مي‌شود و تسويه آن موكول به آينده مي‌گردد)

5-     واحد ثبت معاملات بازرگاني در دفاتر حسابداري است.

نقشي كه پول در بازارهاي مختلف مبادلات و معاملات پيدا كرد كار داد و ستد و تجارت را توسعه بخشيد و موجب پيدايش حرفه صرافي گرديد كه عمليات آنها مقدّمه كار بانكهاي امروزي شد.

 

پول فلـزي

به محض آنكه فلزات قيمتي يعني طلا و نقره كشف شدند و محسّنات و وجوه تمايز آنها نسبت به كالاهاي ديگر شناخته شد, جايگزين وسايل مبادلاتي قبلي شدند و به عنوان پول مورد استفاده قرارگرفتند. اين فلزات قيمتي, نخست به صورت شمش, در بازار ظاهر گرديدند وليكن با توجه به اشكالات ناشي از آزمايشهاي لازم, كه الزاماً به منظور حصول اطمينان از وزن و عيار آنها هربار صورت مي‌گرفت, در آن مقطع مسئولان امور در هر جامعه, دست به ضرب سكه زدند. براي اين كار, آنها شمش‌ها رابه سكه‌هاي كوچك و متنوع تبديل و سكه‌ها را به نام خود ضرب كرده و در قلمرو جغرافيايي خويش رايج ساختند.

از جمله مزاياي پول فلزي در مقايسه با كالاهاي واسطه‌اي قبلي مي‌توان به موارد زير اشاره نمود:

1-           تراكم ارزش فراوان در حجمي محدود

2-           سهولت حمل و نقل

3-           فسادناپذيري

قابليت تقسيم پذيري, بدون صدمه زدن به كيفيت آنها

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اسکناس های آلوده

عکس العمل شما در مقابل یه شی آلوده چیه؟  اگر به شما اطلاع بدن که این جسم دارای عصاره انواع میکروبها و آلودگی های قارچی،انگلی و میکروبی است و حتی در حد زمین یه سرویس بهداشتی آلودگی داره.طبیعا در برخورد با اون شیء یا وسیله احتیاط کامل را به خرج میدین و اگر دستتون با اون برخورد کرد از تماس دستتون با سایر نقاط بدن و مخصوصا اجزای صورت جلوگیری کرده و سریعا شسته و ضد عفونی می کنید.

اما آیا در برخورد با اسکناسها هم همین عکس العمل را دارید؟!eskenas

از قدیم مثلی داشتیم که می گفت: “پول چرک کف دسته” که اشاره به بی ارزش بودن مال دنیا داشت ولی باید گفت اسکناسهایی که روزانه بین افراد مختلف رد بدل میشه دارای آلودگی هایی چند برابر چرک کف دست داره.

طبق تحقیقاتی که توسط مراکز و افراد مختلف انجام شده نشون میده بی احتیاطی در هنگام استفاده از اسکناس خصوصا در افرادی که از نقص ایمنی بدن رنج می برند،ممکنه عواقب بدی در پی داشته باشه.

اما برخی رفتارها در برخورد با اسکناس اشخاص عادی را هم دچار مشکل می کنه.مخصوصا در مشاغل فروش مواد غذایی دریافت اسکناس و تحویل کالا توسط یه نفر انجام میشه.

مثالهایی از این دست:

بدترین نوعش را که خودم دیدم تو یه کله پزی بود که فروشنده با همون دستی که گوشت کله را تمیز و داخل کاسه می ریخت، اسکناس را هم با مشتری تبادل می کرد!

اشخاصی هم در حین شمارش اسکناس عادت دارن دائم این انگشت شصت مبارک را با زبان تر کرده و شمارش را ادامه بدن و بار هر بار تماس انگشت با زبان ، پکیجی کامل از انواع ویروسها را وارد سیستم گوارش کنند.

و باز در بین این اشخاص هنوز هستن افرادی که اسکناس نقش خلال دندون را براشون داره!

و یا افرادی که از اسکناس به جای دستمال در موقع عطسه استفاده می کنن!(شوخی نیست هااا.دیده شده).حالا تصور کنید این اسکناس سرشار از ویروس آنفلوآنزا و سرماخوردگی به دست نفر بعد برسه!

در این بین اسکناسهایی که در جیب افراد و خصوصا در فصل تابستون به عرق بدن مزین شدن ،جای خود دارن! چون رطوبت یکی از عوامل تسریع انتقال باکتریها و ویروسهاست.

اما کافیه به این افراد گفته شه که با چه آلودگی هایی سر وکار دارن:

باکتری ها بیماری زا مثل ای کولای” و “اسهال و استفراغ” وعفونت‌های ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی، آنفلوآنزا، سرماخوردگی، عفونت‌هایی شبیه آنفلوانزا یا عفونت‌های انگلی و حتی بیماری های پوستی مثل اگزمای پوستی و گال و اکثر این نوع بیماری ها از طریق اسکناس قابلیت انتقال دارند.ویروس آنفولانزا از دو ساعت تا ۱۷ روز قابلیت فعال بودن روی اسکناس را داره!

بنابراین کارشناسان توصیه می کنند:

*اشخاصی که با فروش مواد غذایی سر و کار دارند حتما از تماس دست با اسکناس پرهیز کنند.

*برای نگاهداری کارت اعتباری و اسکناس حتما از کیف استفاده کنید.

*بعد از شمارش اسکناس حتما دستانتون را با آب و صابون و یا ژل های حاوی الکل بشویید.

*اسکناسهای مرطوب استعداد زیادی در تسریع انتقال ویروس دارن.بنابراین در مورد این نوع اسکناسها حساسیت بیشتری نشون بدید.

و اما یکی از راه حلهایی که برای جلوگیری از این آلودگیها در دنیا بکار رفته انتشار اسکناسهایی از جنس پلیمر بوده که کشورهای کاستاریکا و هائیتی و همچنین استرالیا در این مورد پیشقدم بودن.خاصیت این نوع اسکناسها در این مسئله است که از پلیمری صاف و بدون تخلخل ساخته شده که برای محافظت و تمیزی بیشتر با یک لایه روکش پوشانده شده است. این اسکناس ها از نظر بهداشتی مطمئن تر هستند و میکروب ها نمی توانند به آسانی روی آنها باقی بمانند و علاوه بر این قابلیت شستشو را هم دارند.